محل تبلیغات شما

اشک دریا شد و از مزمزه  ماهی فهمید.

زمزمه ریشه زد  و کفتر چاهی فهمید.

شب غبار تب و تن جامه ی شرجی آورد

کاغذ از لرزه  هذیان پر کاهی فهمید

نا امیدی نفس چلچله ها را پَر داد

لاله وارونه شد و سرد نگاهی فهمید

چشمه از دلهره جوشید، خروشید، تپید

تا به ناچاریِ از صخره دوراهی فهمید

آه  ای دختر معصومِ هزاران لبخند

"من اگر گریه کنم باز نخواهی فهمید"

سعید نجف زاده     16/01/91


"" _ من اگر گریه کنم  باز نخواهی فهمید – استاد حسن اجتهاد


« بداهه ای برای ایمان شیخ الحکمایی »

«ترانه - دوتا کوه »

« من اگر گریه کنم ... »

فهمید ,نخواهی ,باز ,کنم ,دوراهی ,صخره ,اگر گریه ,من اگر ,باز نخواهی ,نخواهی فهمید ,گریه کنم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها